بسم الله
غبار همدانی بیت شعر می دارد که می گوید :
دارم دلی و دارد هر ذره اش هوایی
چو خرقه ی گدایان هر وصله اش ز جایی
جمع نمی شویم گاهی، پراکنده می شویم بین هزار خواهش و خواسته و آرزو و بعد دنبال قرار می گردیم . غافل از اینکه خدا که قرار است و سلام است و صلح است یکی است و ما هم به صلح و سلامت نمی رسیم مگر جمع شویم با این یکی .
جدا بودن و تکه تکه بودن غم می آورد . نگاه می کنی می بینی خودت هم نمی دانی کجایی ، وصل نیستی، زیر پایت محکم نیست . پریشان احوال می شوی ، آرام و قرار نمیگیری .
وصل شو، یکی شو ، آرام بگیر . آن موقعی که در رحم مادرت بودی به یک بند ناف وصل بودی حالت چطور بود ؟ مهر مادر بود ، غذا بود . الان هم همین کار را بکن . فی قرار مکین .
درباره این سایت